مرکز آفرینشهای هنری معبر
مرکز آفرینشهای هنری معبر

)زن روز(، یکی از مجلات معروف دهه‌های گذشته کشور است که البته قبل از انقلاب نسبت به بعدش جهت‌گیری متفاوتی داشت. سال 66 در این نشریه چند نامه درباره ماجرای پسر 17 ساله ای چاپ شد که روزها با دخترخاله اش تنها در یک خانه زندگی می کرد و دخترخاله‌اش هم از او می‌خواست تن به گناه بدهد.

 

 اشاره: «زن روز»، یکی از مجلات معروف دهه‌های گذشته کشور است که البته قبل از انقلاب نسبت به بعدش جهت‌گیری متفاوتی داشت. سال 66 در این نشریه چند نامه درباره ماجرای پسر 17 ساله ای چاپ شد که روزها با دخترخاله اش تنها در یک خانه زندگی می کرد و دخترخاله‌اش هم از او می‌خواست تن به گناه بدهد. متن نامه‌ها را با هم بخوانیم:

 

نامه اول: 3 آذر 65، از امین به مجله زن روز

بنام خداوند بخشنده و مهربان

خدمت خواهران عزیز و گرامیم در مجله مفید و پر بار زن روز

سلام من را از این فاصله دور پذیرا باشید. آرزو می‌كنم كه در تمام مراحل زندگیتان موفق و مؤید و سلامت باشید. قبل از هر چیز لازم است از زحمات شما بخاطر فراهم آوردن این مجله مفید و سودمند تشكر كنم و باور كنید بدون تعارف و تمجید های دروغین، مجله زن روز بهترین مجله خانوادگی در سطح كشور و بهترین نشریه از بین نشریات موسسه كیهان است. اما دلیل اینكه امروز در این هوای بارانی، این برادر كوچكتان تصمیم گرفت با شما درد دل كند مشكل بزرگی است كه بر سر راهش قرار گرفته است جریان را برایتان بازگو می‌كنم:

من پسری 17 ساله هستم و در خانواده‌ای مرفه و ثروتمند زندگی می‌كنم اما چه ثروتی كه می‌خواهم سر به تنش نباشد. پدر و مادر من هر دو پزشك هستند و از صبح زود تا پاسی از شب را در خارج از منزل سپری می‌كنند تازه وقتی هم به خانه ‌یند از بس خسته و كوفته هستند كه زود می روند و می‌خوابند. اصلاً در طول روز یكبار از خود سوال نمی‌كنند كه پسرمان (یعنی من) كجاست؟ حالا چه كار می‌كند؟ با چه كسی رفت و آمد می‌كند؟ اما خوشبختانه به حول و قوه الهی من پسری نیستم كه از این موقعیتها سوء استفاده كنم و خودم را به منجلاب فساد بكشانم. البته این مشكل اصلی من نیست چون من دیگر به این بی توجهی ها عادت كرده ام و از اینكه اصلا ًبه من كاری ندارند كه كجا می روم و چه می پوشم و با كی می گردم تعجب نمی‌كنم بلكه مشكل اصلی من از حدود یكسال پیش شروع شد.

پدر و مادرم بدلیل اینكه من تنها بچه خانواده هستم و ضمناً وضع مادیشان هم خوب است دختر خاله‌ام را كه در خانواده ای متوسط زندگی می‌كند به فرزندی كه چه عرض كنم به سرپرستی قبول كردند (البته لازم به تذكر است كه دختر خاله‌ام هم سن خود من است.) بله از آن تاریخ به بعد مشكل من شروع شد و خانه آرام و ساكت ما كه در طول روز كسی جز من در آن زندگی نمی‌كرد تبدیل به زندگی پسری شد كه سعی در دور كردن هوای نفس دارد با دختری كه به مراتب از شیطان پست‌تر و گناهكارتر و حرفه‌ای تر است. تنها كارهای دختر خاله‌ام را در یك جمله خلاصه می‌كنم: «درخواست از من برای انجام بزرگترین گناه كبیره» می دانم كه منظور من را حتما فهمیده‌اید و لازم به توضیحات اضافی نیست. همانطور كه گفتم پدر و مادرم حدود 17 ساعت از روز را در بیرون از منزل بسر می‌برند یعنی از ساعت 6 صبح تا 11 شب.

من هم از ساعت 7 صبح تا 1 بعد از ظهر مشغول تحصیل هستم یعنی حدود 10 ساعت از روز را با دختر خاله‌ام در خانه تنها هستم و همانطور كه گفتم دختر خاله‌ام یك لحظه من را تنها نمی‌گذارد، دائماً در سرم فكر گناه را می‌اندازد. بارها در طول روز از من درخواست گناه می‌كند. البته من پسری نیستم كه تسلیم خواهش و حرفهای او شوم، همیشه سعی می‌كنم از او خودم را دور كنم ولی او مانند شیطان است كه سر راه هر انسان ظاهر شود او را درون قعر جهنم پرتاب می‌كند و برای همین است كه من از او احتراز می‌كنم ولی او دست از سرم برنمی‌دارد تو را به خدا كمكم كنید چطور جواب حرفهای چرب و نرم او را بدهم؟ من بعضی وقتها فكر می‌كنم كه او شیطان است كه از آسمان به زمین آمده تا تمام عبادات چندین ساله من را دود و نابود كند و سپس به آسمان برگردد. خواهران عزیز كمكم كنید من چطور می‌توانم او را سر راه بیاورم؟ هر چه به او می‌گویم دست از سرم بردار گوشش بدهكار نیست هر چه به او می‌گویم  شخصیت زن این نیست كه تو داری انجام می‌دهی اصلاً گوش نمی‌كند. میترسم آخر عاقبت كاری دست من بدهد. دوست ندارم كه تسلیم او بشوم. باور كنید حتی بعضی وقتها من را تهدید هم می‌كند و می‌گوید...
البته فكر می‌كنم همه این بدبختیها بخاطر این است كه من یك مقدار زیبا هستم فكر می‌كنم اگر این موهای طلایی و پوست روشن را نداشتم حتما این مشكل سرم نمی آمد. روزی هزار بار از خداوند در خواست می‌كنم كه این زیبایی را از من بگیرد. دوست داشتم در خانواده ای فقیر زندگی می كردم و زشت ترین پسر روی زمین بودم ولی گیر این دختر خاله شیطان‌صفت نمی‌افتادم كه نمی‌گذارد تا قبل از ازدواج پاك بمانم. البته تا حالا كه من تسلیم خواهشهای او نشده ام ولی می ترسم كه بالاخره من را وادار به تسلیم كند. خواهران خوبم كمكم كنید نگذارید این برادرتان پاكی خود را از دست بدهد. بگویید به او چه بگویم و چطور او را ارشاد كنم تا دست از هوای نفس خود بردارد و من را هم اینهمه آزار ندهد؟ چطور او را مانند یك دختر مسلمان كنم و چطور می توانم طرز فكر و رفتار و عقیده اش را تغییر دهم؟ ضمناً فكر نمی‌كنم كه در میان گذاشتن این مسئله با پدر و مادرم فایده ای داشته باشد چون آنها نه وقت و نه حوصله فكر كردن به این مسائل را دارند، تازه اگر هم داشته باشند هیچ عكس العملی نشان نمی دهند. چون رفتار آنها هم در بیرون از خانه دست كمی از رفتار دختر خاله‌ام در خانه ندارد. امیدوارم كه هر چه زود تر من را كمك كنید. خواهران گرامی جواب نامه ام را به این آدرس به صورت كتبی بدهید كه قبلاً تشكر و سپاسگزاری می‌كنم.

با تشكر برادرتان امین....
3/9/65 -
ساعت 3 و نیم بعد از ظهر

 
نامه دوم: 14 دی 65، پاسخ مجله زن روز به امین
                                                         
                                                
بسمه تعالی
برادر گرامی
سلام علیكم
حتما موضوع را با خانواده خود در میان بگذارید. زیرا آگاهی خانواده تان می‌تواند برای شما مؤثر باشد.
موفق باشید

 
نامه سوم: 16 دی 65، از مدیر دبیرستان محل تحصیل امین به مجله زن روز
 

بسمه تعالی

مجله محترم زن روز
با سلام، برادر امین........ در تاریخ 5/10/65 در عملیات كربلا 4 به شهادت رسیده‌اند. نامه شهید ضمیمه می‌شود.

با تشكر
مدیر دبیرستان...
16/10/65

 

نامه چهارم: 1 دی 65، از امین به مجله زن روز (این نامه را امین به دبیرستانش سپرده بود تا اگر جوابی از مجله زن روز رسید برایشان بفرستند.)

 

بسم رب الشهدا و الصدیقین

خدمت خواهران عزیز و گرامی‌ام در مجله زن روز

سلامی به گرمای آفتاب خوزستان و به لطافت نسیم بهاری. از این راه دور برای شما می فرستم. مدتهاست كه منتظر نامه شما هستم ولی تا حالا كه عازم دانشگاه اصلی هستم جوابی از شما دریافت نكرده ام. البته مطمئن هستم كه شما نامه ام را جواب خواهید داد. ولی وقتی شما جواب بدهید من امیدوارم در این دنیای فانی نباشم.

حدود یك هفته بعد از اینكه برای شما نامه‌ای نوشتم و گفتم خواهر خوانده‌ام من را ترغیب به گناه كبیره زنا می‌كند، شبی در خواب دیدم كه مردی با كت و شلوار سبز در خیابان من را دیده است و به من گفت: امین برو به دانشگاه اصلی، وقتت را تلف نكن. من این خواب را از روحانی مسجدمان سؤال كردم و ایشان گفتند كه دانشگاه اصلی یعنی جبهه. من هم از اینكه خدا دست نیاز من را گرفته بود و راهی به روی من گشوده بود خوشحال شدم و حال عازم جبهه نور علیه تاریكی هستم.


البته این نامه را به كادر دبیرستان می دهم تا اگر خوشبختانه شهید شدم و بعد از شهادت من نامه شما آمد این نامه را برایتان پست كنند تا از خبر شهادت من آگاه شوید. البته من نمی دانم حالا كه این نامه من را مطالعه می كنید اصلاً یادتان هست كه در نامه قبلی چه نوشته ام یا اینكه كثرت نامه های رسیده شما موضوع نامه من را در خاطر شما پاك كرده است. بهر شكل همانطور كه در نامه قبلی هم نوشته بودم پدر و مادر من آدمهای درستی نیستند و رفتار و گفتار و كردارشان غربی است و خواهر خوانده ام هم كه این موضوع را بعد از آمدن به منزل ما دید فكر كرد من هم زود تسلیم می‌شوم ولی او كور خوانده است.

من مدت‌ها با شیطان مبارزه كرده‌ام و خودم را از آلودگی حفظ كرده‌ام ولی فكر می‌كنید كه تا كی می توانستم در مقابل این شیطان دخترنما مقاومت كنم و برای همین و با توجه به خوابی كه دیده بودم تصمیم گرفتم كه خودم را به صف عاشقان حقیقی خدا پیوند بزنم و از این دام شیطان كه در جلوی پایم قرار دارد خلاصی پیدا كنم. من می‌روم اما بگذار این دختره فاسد بماند من فقط خوشحالم كه حال كه عازم جبهه هستم هیچ گناه كبیره‌ای ندارم و برای گناهان ریز و درشت دیگرم از خداوند طلب مغفرت می‌كنم. من می روم ولی بگذار پدر و مادرم كه هر دو دكتر هستند و ادعای تمدن می كنند بمانند و به افكار غربزده خود ادامه دهند. امیدوارم كه به زودی از خواب غفلت بیدار شوند.

من تا حالا به جبهه نرفته ام و نمی دانم حال و هوای آنجا چگونه است ولی امیدوارم كه خداوند ما بندگان سراپا تقصیر را هم مورد لطف خودش قرار دهد و از شربت غرور انگیز و مست‌كننده شهادت هم به ما بنوشاند. این تنها آرزوی من است. پدر و مادرم هیچ وقت برای من پدر و مادر درست و حسابی نبودند. همیشه بیرون از خانه بودند و از صبح زود تا نیمه های شب در حال كار در بیمارستان و یا مطب خصوصی و یا در مجلس های فساد انگیزی بودند كه من از رفتن به آنها همیشه تنفر داشته ام. هیچ وقت من محبت واقعی پدر و مادرم را احساس نكردم چون اصلاً آنها را درست و حسابی ندیده ام. بعد هم كه این دختر را پیش ما آوردند كه زندگی آرام و بدون دغدغه من را تبدیل به طوفان مبارزه با گناه كردند با این همه همانطور كه گفتم خوشحالم كه به گناهی كه خواهر خوانده ام من را به آن تشوق می كرد آلوده نشدم.

ضمنا از طرف من خواهش می‌كنم به روانشناس مجله بگوئید كه در نوشته هایتان حتماً این موضوع را به پدر و مادرها تذكر دهند كه پدر و مادری فقط این نیست كه بچه درست كنید و آنوقت به امید خدا رها كنید بلكه به آنها بگوئید پدر و مادری یعنی محبت و توجه به فرزند. امیدوارم من آخرین پسری باشم كه از این اتفاقات برایم می افتد. البته من نمی دانم كه این موضوع را خانم روانشناس باید بگوید یا كس دیگری. بهر صورت خودتان این پیام من را به هر كسی كه مناسب می دانید برسانید تا او در مجله چاپ كند. قلبم با شنیدن كلمه شهادت تندتر می‌زند و عطش پایان‌ناپذیری در رسیدن به این كمال در وجودم شعله می كشد. همانطور كه گفتم اگر خداوند ما را پذیرفت و شهید شدیم كه این نامه را از طرف رئیس دبیرستان برایتان می فرستند و اگر لایق و شایسته رسیدن به این مقام رفیع ندید و برگشتیم، من اگر نامه ای از شما دریافت كرده بودم حتما جوابش را می دهم. البته امیدوارم برنگردم چون آنوقت همان آش و همان كاسه است. بیشتر از این وقت شما را نمی‌گیرم. برای من دعا كنید. سلامتی و موفقیت همه شما خواهران گرامی را از خداوند متعال خواستارم و در پایان آرزو می‌كنم كه همه انسانهای خفته مخصوصاً پدر و مادر و خواهر خوانده‌ام از خواب غفلت بیدار شوند و رو بسوی اسلام بیاورند. عرض دیگری نیست. خداحافظ و التماس دعا.

والسلام علی عبادا...صالحین
برادرتان امین 1/10/65

منبع نامه‌ها: مجله ‌زن روز، شماره 1114 « 5/2/66» ص 22 و 49

 

شیطان به رسول خدا (ص)گفت:

من طاقت دیدن 6 خصلت در آدمها را ندارم!

1)وقتی بهم میرسند سلام میکنند.

2)با هم مصافحه میکنند.

3)برای هر کاری ان شاالله میگویند.

4)ازگناه استغفار میکنند.

5)ابتدای هر کاری بسم الله میگویند.

6)تا نام حضرت محمد(ص) را میشنوند صلوات میفرستند.

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺯ ﻋﺰﺭﺍﻳﻴﻞ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﺗﺎﺑﺤﺎﻝ ﮔﺮﻳﻪ ﻧﮑﺮﺩﯼ ﺯﻣﺎﻧﻴﮑﻪ ﺟﺎﻥ ﺑﻨﯽ ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﯽ؟

 

ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻳﮏ ﺑﺎﺭﺧﻨﺪﻳﺪﻡ ﻳﮏ ﺑﺎﺭ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻳﮏ ﺑﺎﺭ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ

" ﺧﻨﺪﻩ ﺍﻡ " ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﯼ ﺟﺎﻥ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﻡ ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﻔﺎﺷﯽ ﻳﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﻔﺎﺵ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﮐﻔﺸﻢ ﺭﺍ ﻃﻮﺭﯼ ﺑﺪﻭﺯ ﮐﻪ ﻳﮏ ﺳﺎﻝ ﺩﻭﺍﻡ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ ! ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﻨﺪﻳﺪﻡ ﻭ ﺟﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ .

" ﮔﺮﻳﻪ ﺍﻡ " ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﯼ ﺟﺎﻥ ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﻡ ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻴﺎﺑﺎﻥ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺑﯽ ﺁﺏ ﻭ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﻳﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺯﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩ . ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﺎﻧﺪﻡ ﺗﺎ ﻧﻮﺯﺍﺩﺵ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺍﻣﺪ ﺳﭙﺲ ﺟﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ . ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﻥ ﻧﻮﺯﺍﺩ ﺑﯽ ﺳﺮﭘﻨﺎﻩ ﺩﺭ ﺍﻥ بﻴﺎﺑﺎﻥ ﮔﺮﻡ ﺳﻮﺧﺖ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩﻡ .

" ﺗﺮﺳﻢ" ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻣﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﺟﺎﻥ ﻓﻘﻴﻬﻲ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﻡ ، ﻧﻮﺭﯼ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺗﺮ ﻣﻴﺸﺪﻡ ﻧﻮﺭ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻴﺸﺪ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺸﺶ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﺵ ﻭﺣﺸﺖ ﺯﺩﻩ ﺷﺪﻡ ...

ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻋﺰﺭﺍﻳﻴﻞ ﮔﻔﺖ : ﻣﻴﺪﺍﻧﯽ ﺁﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﮐﻴﺴﺖ؟ ... ﺍﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻮﺯﺍﺩﻳﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﻴﺎﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺶ ﮔﺮﻳﺴﺘﻲ ، ﻣﻦ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﺣﻤﺎﻳﺘﺶ ﺭﺍ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩﻡ .

 

ﻫﺮ ﮔﺰ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﮑﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻦ ،ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﯽ ﺳﺮﭘﻨﺎﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ.

 

 

آیا دوست دارید مقام و منزلت شما نزد خدای متعال، مقام و منزلت شهید باشد؟
۱)- صله رحم کنید، رفت و آمد با اقوام و یا کمک مالی به آنها. (امالی صدوق، ص۴۳۱
۲)- عفیف باشید ولو آنکه مقدمات گناه برایتان فراهم باشد. (نهج البلاغه، حکمت ۴۷۴
۳)- قرآن را تلاوت کنید که تلاوت هر آیه ثواب هزار شهید را دارد. (جامع الاخبار، ص۳۹
۴)- در بلاها و مصایب پیش آمده صبر داشته باشید. (کافی، ج۲، ص۹۲
۵- به زیارت قبر امام حسین و امام رضا علیهماالسلام بروید. (کامل الزیارات، ص ۱۴۲و امالی صدوق، ص۲۱))
۶- یک هشتم از ساعات شب را به عبادت و مناجات بپردازید. (من لایحضره الفقیه، ج۱، ص ۴۷۵)
۷)- برای نماز اذان و اقامه بگویید. (ثواب الاعمال، ص۳۲
۸- خشم خود را فرو برید و حلم داشته باشید در همان حالی که بر انتقام گرفتن توانایی دارید. (وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۷۸)
۹)- بر نماز جماعت محافظت داشته باشید. (ثواب الاعمال، ص۲۹۱
۱۰- همیشه طالب علم باشید که علما بر شهدا هم فضیلت و برتری خواهند داشت. (ارشاد القبوب، ج۱، ص۱۶۴)

 

چادر مشکی تو 

برایت امنیت می آورد

خیالت راحت،

گرگها همیشه به دنبال شنل قرمزی هستند...

چقدر جالبند واژه های وارونه مثل :

گنج و جنگ

درمان و نامرد

قه قه و هق هق

اما درد همان درد است

آقا جان دلم دردی دارد که درمانش فقط

 " آرامش" وارونه می خواهد : "شمارا "

اللهم عجل لولیک الفرج

چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393برچسب:ابلیس , گریه امام , اعمال ما, :: 21:49 ::  نويسنده : معبری به سمت خدا

رو به رئیسشون کرد و گفت این هفته کارمون چطور بوده ؟

ابلیس گفت :

مگه صدای گریه امامشون رو نمیشنوی!

يکی از مداحان زاهد و عابد تبریز به نام ملاسلطان علی، به زیارت حضرت صاحب(عج) نائل آمد.

 از حضرتشان پرسید: این قولی که از شما نقل میکنند مبنی بر اینکه:

"اگر اشک چشمم تمام شود، خون گریه میکنم"، صحیح است؟

حضرت فرمودند: بله، درست است.

- آیا برای مصیبت ارباً اربا شدن عمویتان حضرت علی اکبر(ع) است که شما خون گریه می‌کنید؟

- اگر عمویم علی اکبر(ع) هم بود، خود خون گریه میکرد.

- آیا برای مصیبت علقمه و عمویتان حضرت ابالفضل العباس(ع) است؟

- اگر عمویم عباس(ع) هم بود خون گریه میکرد.

- آیا برای مصیبت جدتان حضرت سید الشهدا(ع) و گودی قتلگاه است؟

- اگر جدم هم بود، خون گریه میکرد.

- پس این کدام مصیبت است که شما برایش خون گریه میکنید؟

- اسارت عمه جانم زینب(سلام الله علیها) ...

علامه امینی  درشب  عاشورا مدام  برای امام زمان (عج)  صدقه میدادند

و می فرمودند قلب نازنین امام زمان (عج) امشب سخت در فشار است

دوستان امام زمان (عج) صدقه و دعا جهت سلامتی

امام و مولایمان حضرت صاحب الزمان (عج)

که صاحب عزای واقعی هستند را فراموش نمی کنند.

به حضرت صادق (ع) عرض كردند كار خود را بر چه چيز بنا كرده‏ اى؟

 فرمود بر چهار چيز
1. فهميدم كه عمل مرا ديگرى انجام نمي دهد. پس به كوشش پرداختم
 
2. دانستم كه خداوند بر حال من اطلاع دارد خجالت كشيدم
 
3. فهميدم روزى مرا ديگرى نخواهد خورد آرامش يافتم
 
4. دانستم بالاخره بسوى مرگ مي روم به همين جهت آماده آن شدم

بحار الأنوار (ط - بيروت)، جلد111

آخرین کلام  و  وصیت امام صادق (ع):

وصیت ما به کسی که نمازش را سبک بشمارد نمی رسد.

اردوی جهادی

آجر آجر تا خدا
این هم از این آجر، این هم از این یکی، حالا نوبت آن یکی است
حسابی عرق کرده ام
گاهی اوقات دانه های عرق از پیشانی ام قل می خورد و می افتد روی آجرها
وقتی این اتفاق می افتد آن آجر را با حال دیگری برمی دارم
خدایا کی می شود آجرهای چیده شده آنقدر شود که بتوانم از آن دریچه را باز کنم
دریچه ای از خودم رو به خودت
می دانم، می دانم یک آجر، یک آجر، باید پیش بروم وگرنه کله پا می شوم
اما بزرگان می گویند گاهی بوده اند کسانی که یک شبه راه صد ساله را پیموده اند
وقتی مثال می آوردند مثال جبهه ها را می گویند
کاش میدانستم آجرهای جبهه از چه جنسی بوده
کاش می دانستم عرق رزمنده ها روی آجرهای جبهه چه بویی می داده
این هم آز این آجر، حالا نوبت آن یکی است
چون سنگ روی سنگ بگذارم آقا تو بیا و بنگر....ا
جهاد ما زیبا نمایی اگر تو فرمانده بیایی، اگر تو فرمانده بیایی....ا


 

شعری در رثای امام صادق (ع)

دارد ميان هيئت خود گريه ميكند

با اهل بيت عصمت خود گريه ميكند
با داغ ِ هَتك حرمت خود گريه ميكند
دارد براي غربت خود گريه ميكند

آتش گرفت خانه اش اما سپر نداشت
بين ِچهار هزار نفر يك نفر نداشت

مشعل به دستها وسط خانه ريختند
يك عده بي هوا وسط خانه ريختند
اموالِ خانه را وسط خانه ريختند
جمع ِحسودها وسط خانه ريختند

بين نماز بود و مجالش نداده اند
حتي امان به اهل و عيالش نداده اند

بين هجوم بي خبر و يادِ مادر است
ديوارهاي شعله ور و يادِ مادر است
تنها ميان درد سر و يادِ مادر است
افتاده است پشت در و يادِ مادر است

شكر خدا خميده به ديوار و در نخورد
بال و پرش به تيزي مسمار و در نخورد

اين پير ِسالخورده عصا بر نداشته
آرام تر هنوز عبا بر نداشته
نعلين خويش را به خدا بر نداشته
شيخ ِ حرم عمامه چرا بر نداشته

اورا كشان كشان وسط كوچه ميكِشند
در پيش اين و آن وسط كوچه ميكِشند

اين غُصه را به نام مدينه سند زدند
بر آه آهِ خستگي اش دستِ رد زدند
در كوچه ها چقدر به آقا لگد زدند
ميگفت نام فاطمه و حرف بد زدند

از بس دويده خميده شده،بي رمق شده
اين پير ِمردِ غمزده خيس ِ عرق شده

گيرم خميده در بر انظار رفته است
پاي برهنه از سر بازار رفته است
گيرم به پاي هر قدمش خار رفته است
با دستِ بسته مجلس اغيار رفته است

شكر خدا كه پيرهنش پا نخورده است
در زير چكمه ها دهنش پا نخورده است


لا یوم کیومک یا ابا عبد الله الحسین

شاه کلید تمام مشکلات

استغفـــرالله رَبـــیِ و اَتـــُوبُ الیــه...

اگــر میخـــواهیـــد در کـارتـان گـره نیــوفتــد و مـــوفـــق شـــویــد

 

تـا میتــوانیــد استغفـار کنیــد

 اگـــر اثــر نکــرد جـــوابگــویـــش مـــن هستـم

آیــت الله بهجـت (ره)

قرار ملاقات شبانه ...

 

 این پست رو به درخواست دوستان نازنینی مینویسم که توی کامنتهاشون ازم خواسته بودن طریقه خوندن نماز شب رو به زبون ساده بگم. اول از همه ازشون ممنونم که باعث شدن من برای این که بتونم پست جامعی بنویسم، برم در این مورد مطالعه کنم. اگه به خاطر اونها نبود، من به دانسته های اندک خودم قانع بودم و از اینهمه چیزهای زیبا درباره نماز شب بی نصیب میموندم. واقعاً ممنون.

اما حقیقت اینه که من به این نتیجه رسیدم که خداوند دنبال بهانه بوده تا آدمها رو به بهشت ببره و خیر دنیا و آخرت رو نصیبشون کنه و برای همین نمازی رو قرار داده به نام نماز شب ...

فکر میکنید شوخی میکنم؟ خودتون قضاوت کنید:

 

* آخه چه عبادتیه که حتی خوابیدن با نیتش صدقه محسوب میشه؟

 

«کسی که به نیّت بیدار شدن برای نماز شب بخوابد خواب او نوعی صدقه بشمار می‌آید و خداوند متعال برای او پاداش نماز شب را مقرّر می‌دارد»!

 

* یا حتی این که آدم موقع انجامش از شدت خواب آلودگی تلو تلو میخوره هم ثواب داره:

«امام صادق (ع) : گاهى بنده خدا آخر شب بیدار مى‌شود، درحالیکه از کسالت خواب به چپ و راست خم مى‌شود و یا سرش را خم کرده و چانه‌اش را به سینه مى‌چسباند، پس در این هنگام، خداى تعالى امر مى‌کند، تا درهاى آسمان باز مى‌شود، سپس به فرشتگان مى‌فرماید: به بنده من نگاه کنید، با آن که نماز شب را بر او واجب ننموده‌ام، ولى به سبب تقرب به من، خود را به چه زحمتى وادار نموده است و یکى از این سه خواسته را از من مى‌خواهد: یا گناه او را بیامرزم و یا تجدید توبه نموده با من رابطه برقرار کند و یا آن که روزى بیشترى مى‌خواهد اى فرشتگان! شما شاهد باشید هر سه مورد را به او بخشیدم.»

 

* و این که از بس پاداشش بزرگه اصلاً به بیان نمیاد. برای همین در قران از اون پاداش با عبارت «قُرّهَ عَین» یاد شده. یعنی چیزی که با دیدنش از شادی چشمها برق میزنه و به زبون بر و بچز، آدم کف میکنه!

«امام صادق (ع) :هیچ عمل نیكى نیست مگر اینكه ثواب روشنى در قرآن براى آن بیان شده، مگر نماز شب كه خداوند بزرگ، ثواب آن را روشن نساخته به خاطر عظمت و اهمیت آن؛ لذا فرموده است: هیچكس نمى‏داند چه ثوابهایى كه مایه روشنایى چشمان است براى کسانی که نماز شب میخوانند، نهفته شده است»

 

 

و یک عالمه ثواب دیگه ...

حالا اییییییینهمه ثواب در قبال چیه: فقط 3 یا نهایتاً 11 رکعت نماز، که اون هم هزار جور بونس و تخفیف شامل حالش میشه. خودتون ببینید:

 

 

*** زمان نماز:

زمان خوندن نماز شب از نیمه شب شرعی (یعنی 11 ساعت و ربع بعد از اذان ظهر) شروع میشه و تا اذان صبح ادامه داره. الان که ساعتها رو جلو کشیدن حدوداً از ساعت 12 و نیم شب به بعد میشه این نماز رو خوند. اما برعکس نمازهای واجب که هرچی اول وقت تر خونده بشن، فضلیتشون بیشتره، نماز شب هرچی آخر وقت تر خونده بشه، فضیلت بیشتری داره. یعنی هرچی به اذان صبح نزدیکتر میشیم، فضیلت این نماز به صورت تصاعدی بالا میره.

 

اما خوندن این نماز اینقدر ارزشمنده که خداوند همه جوره کار رو راحت کرده تا هیچکس بهانه ای برای نخوندنش نداشته باشه. مثلاً:

* مسافر و کسى که براى او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند، مى‏تواند آن را در اول شب بخواند.

* جوانی که می‌ترسد خواب بماند و نماز شب از او فوت شود می‌تواند نماز شب را پیش از نیمه شب شرعی بخواند.

* کسانی که برای خواندن نماز شب بعد از نیمه شب عذری دارند، مانند افراد پیر و یا کسی که از سرد شدن هوا می‌ترسد و ... می‌توانند نماز شب را قبل از نیمه شب بخوانند.

و  ...

 

ماحصل کلام اینکه درسته وقت این نماز از نیمه شب تا اذان صبحه، ولی خوندنش از زمانش مهمتره. یعنی اگه میدونین که اگه صبر کنید تا وقتش داخل بشه، خود نماز از دستتون میره، معطل نکنید و در آخر شب ترین وقت ممکن بخونیدش. حتی اگه هنوز نیمه شب نشده باشه.

 

 

*** خود نماز:

نماز شب کلاً یازده رکعته. یعنی 4 تا نماز 2 رکعتی (2 رکعتها دقیقا مثل نماز صبح هستند، بدون هیچ سوره یا ذکر خاصی) با نیت نماز نافله ی شب + یک نماز دو رکعتی دیگه (باز هم دقیقا مثل نماز صبح)، به نام نماز شفع + یک نماز یک رکعتی به نام نماز وتر.

 

تموم شد ... به همین سادگی، و به همین خوشمزگی!

 

اما خوشمزه تر اینه که میشه بدون هیچ عذر و بهانه ای به جای این 11 رکعت، فقط همون 2 رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر رو خوند ... بله درست شنیدید: میشه با 3 رکعت، ثواب کل نماز رو برد ...!

تازه اگه وقت کم باشه و چند دقیقه بیشتر به اذان صبح نمونده باشه، میشه فقط نماز وتر رو خوند (یعنی فقط یک رکعت) و این به عنوان نماز کامل پذیرفته میشه!

 

 

*** پس اصل ماجرا همین 11 رکعته ... یا حتی اگه دلتون خواست 3 رکعت ... اما حالا اگه بخواین به قول معروف پلوی زعفرون دار داشته باشین، مستحباتی هست که میتونین انجام بدین و حالش رو ببرین! و یک عالمه ذکرها و مستحباتی که با یه سرچ کوچولو میتونین پیداشون کنید...

 

این توضیح مهمه که تمام اعمال بجز اصل اون 11 رکعت، حتی قنوت نماز وتر مستحبن و اگه دوست داشتید میتونید نخونید. یا یه قنوت ساده بگین و حتی به زبون فارسی دعا کنید! این رو گفتم که یهو با دیدن اعمال مستحبی هول برتون نداره!

اما خود من چون به غایت تنبلم و میترسم همین پلوی ساده (یعنی همین 11 رکعت) هم از دستم دربره، فعلاً دور و بر مستحبات نمی گردم. و در نتیجه نماز شبم نهایتاً یک ربع طول میکشه. و بعدش دوباره میرم میخوابم. (اعتراف میکنم که یکی دو بار که شیطون داشت گولم میزد و میگفت: «اوووووووه! با اینهمه خستگی چطوری میخوای 11 رکعت نماز بخونی!»،  به همون 3 رکعت اکتفا کرده ام!، اما اصلاً ناراحت نیستم.)

 

در مستحباب اون چیزی که مهمه نشاط هست ... یعنی اگه یک رکعت بخونی، ولی با نشاط و شادابی، بهتره از 10 رکعت با کسالت و از روی اکراه. وقتی خدا خودش اینقدر مهربونه که گفته عیبی نداره، هر وقت برات سخت بود، یا اصلاً هر وقت دلت خواست میتونی به جای 11 رکعت، 3 رکعت بخونی و من همون ثواب رو بهت میدم، من چرا بیخود مته به خشخاش بذارم؟ ... میگن شاه میبخشه، ولی وزیر نمی بخشه، حکایت اینجور وقتهاست!

 

 

 

*** تازه این نماز جزو نمازهای مستحبیه و مشمول تمام قوانین اون نمازها میشه، یعنی:

* میشه اون رو در حالی که رو به قبله نیستیم، یا درحال حرکت هستیم هم بخونیم ... یا حتی درحال دراز کشیدن (در این باره از دفتر مرجعتون سوال کنید تا دقیقاً براتون شرح بدن...)

 

* میتونیم دیگه سوره رو نخونیم و به حمد کافی اکتفا کنیم.

 

* برخلاف نمازهای واجب، در نماز مستحبی اگه در تعداد رکعتها شک کردیم میتونیم هر طوری راحتتریم تصمیم بگیریم. یا مثلاً اگه اعمال رو کم و زیاد انجام دادیم نمازمون باطل نمیشه.

 

 

*** فکر کردین تموم شد؟ نخیر! یه سورپرایز دیگه هم هست:

حالا اگه با تمام این حرفها خواب موندیم، یا به هر علتی نتونستیم شب نماز شب رو بخونیم، میشه توی روز قضاش رو بخونیم. اونوقت نه تنها خدا ناراحت نمیشه، بلکه تازه بنده ی نورچشمی هم میشیم. به این روایتها توجه کنید:

 

* «از امام صادق (ع) روایت است که شخصی به آن حضرت عرض کرد: فدایت شوم چه بسا اتفاق می‌افتد که یک، دو، یا سه ماه نماز شب از من فوت می‌شود و من آن را در روز قضا می‌کنم. آیا این کار جایز است؟ فرمودند: به خدا قسم این کار مایه روشنی چشم تو است. و این جمله را سه بار تکرار کرد.»

 

* «رسول خدا (ص) فرمودند: خدای تعالی به بنده‌ای که قضای نماز شب را بجای می‌آورد مباهات می‌کند و می‌فرماید: ای فرشتگان، این بنده چیزی را که به او واجب نکرده‌ام قضا می‌کند. گواه باشید که من او را آمرزیدم.»

 

و اینکه قضاى نماز شب بر تقدیم آن (یعنى پیش از نیمه شب خواندن) رجحان دارد. یعنی اگه میدونیم شب خواب میمونیم، لازم نیست قبل از نیمه شب نماز رو بخونیم، بلکه بهتره صبر کنیم فرداش قضاش رو بخونیم. جالبه نه؟

 

 

* حالا جالبتر اینه که این وسط برای اونهایی که مشتری دائم باشن یه تخفیفهایی هم هست! مثلاً حاج آقا فاطمی نیا میگن:

«دانشجویی که فردا امتحان دارد و وقت نمی کند، یا زنی که کارهای خانه را انجام داده، شب خسته است و نمی‌تواند برای نماز شب بلند شود، اگر فرزندش از خواب بیدار شد و خواست شیر بخورد، یا باد دری را باز کرد، یا به هر صورتی که نیمه شب بیدار شد،‌ ذکر «یا اکرم الاکرمین» را بگوید و دوباره بخوابد،و مطمئن باشد که ثواب نماز شب را خواهد برد.»

 

 

*** 

یکی از اسامی روز قیامت یوم الحسرت هست ... 

یعنی در اون روز آدمها کلی حسرت میخورن که چقدر آسون میشده بهشتی بشن و نشدن. وقتی داشتم درباره نماز شب تحقیق میکردم تمام مدت این موضوع در سرم دور میزد که چرا من تا الان نفهمیده بودم که نماز شب خوندن چقدر راحته و چقدر خدا برامون تسهیلات ایجاد کرده که یه وقت این فیض عظیم رو از دست ندیم. چرا همه فکر میکنن نماز شب خوندن یه چیزیه تو مایه های کوه کندن!

 

در واقع داشتم فکر میکردم با اینهمه مهربونی خدا، آدم باید چقدر در بد بودن مهارت داشته باشه که از اینهمه همراهی ها و گذشتها و آسان گیری های خدا بی نصیب بمونه و نتونه درست و زیبا زندگی کنه و عاقبت کارش به جهنم ختم بشه.

تا ذره ای محبت غیر خدا در دل باشد ، محال است انسان به

چیزی از اسرار الهی دست یابد0

" شیخ رجبعلی خیاط "

شنبه 16 دی 1391برچسب:خدا , دنیا , قیمت, :: 18:54 ::  نويسنده : معبری به سمت خدا

قیمتت چقدر است ؟

قیمت تو به اندازه خواست توست0

اگر خدا را بخواهی ، قیمت تو بی نهایت است

و اگر دنیا را بخواهی ، قیمت تو همان است که خواسته ای0

شیخ رجبعلی خیاط

به نظر حقیر، اگر کسی طالب راه نجات باشد

و بخواهد به کمال واقعی برسد

 و از معانی توحید بهره ببرد ؛

باید به چهار چیز تمسک جوید :

اول : حضور قلب دائم0

دوم : توسل به اهل بیت علیه السلام0

سوم : گدایی شبها0

چهارم : احسان به خلق0

" شیخ رجبعلی خیاط "

از نشانه های بد بختی و شقاوت ، خشک

شدن اشک چشم ، سنگدلی ، حرص زیاد

 در طلب دنیا و پافشاری بر گناه است0

پیامبر اسلام صلی الله علیه  و آله

ضرر دو گرگ درنده خو در اول و آخر

گله گوسفند بی چوپان ، از ضرر حب مال

و مقام در دین مسلمان کمتر است0

امام صادق علیه السلام

امام صادق(ع) فرمودند:


نگاه (به نامحرم) تیر زهر آلوده اى از تیرهاى شیطان است.

 هر کس آن را براى خدا ترک کند نه بخاطر غیر او،

خدا ایمانى به او مى دهد که مزّه آن را مى چشد.
من لا یحضره الفقیه ، ج ۴، ص11

امام حسن عسگری علیه السلام فرمودند:

شما را به تقواى الهى و پارسایى در دینتان و تلاش براى خدا

و راستگویى و امانتدارى درباره کسى که شما را امین دانسته ـ

نیکوکار باشد یا بدکار ـ

 و طول سجود و حُسنِ همسایگى سفارش می‌کنم.

محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) براى همین آمده است.

در میان جماعت‌هاى آنان نماز بخوانید

و بر سر جنازه آنها حاضر شوید

و مریضانشان را عیادت کنید.

 و حقوقشان را ادا نمایید،

زیرا هر یک از شما چون در دینش پارسا

 و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد،

گفته مى‌شود: این یک شیعه است، و این کارهاست که مرا خوشحال مى‌سازد.

تقواى الهى داشته باشید،

مایه زینت باشید نه زشتى،

 تمام دوستى خود را به سوى ما بکشانید

 و همه زشتى را از ما بگردانید،

زیرا هر خوبى که درباره ما گفته شود ما اهل آنیم

و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوریم.

در کتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پیامبر خداست

 و خداوند ما را پاک شمرده،

احدى جز ما مدّعى این مقام نیست، مگر آن که دروغ مى‌گوید.

 زیاد به یاد خدا باشید و زیاد یاد مرگ کنید

 و زیاد قرآن را تلاوت نمایید

و زیاد بر پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) سلام و تحیّت بفرستید.

زیرا صلوات بر پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) ده حسنه دارد.

آنچه را به شما گفتم حفظ کنید و شما را به خدا مى‌سپارم، و سلام بر شما.

شنبه 9 دی 1391برچسب:اعتماد , زمان, :: 23:2 ::  نويسنده : معبری به سمت خدا

عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم؛

بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !

بعد از چند روز به دوستی

بعد از چند ماه به همکاری

بعد از چند سال به همسایه ای ...

اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !

راستی چرا ؟؟؟؟

توصیه امام رضا(ع) درخصوص خوش گمانی به خدا

به خداوند خوش گمان باش،

 زیرا خداى عزوجل مى‏ فرماید:

من نزد گمان بنده مؤمن خویش هستم،

اگر به من خوش گمان باشد، به خوبى با او رفتار مى‏ کنم

 و اگر به من بدگمان باشد، به بدى با او رفتار مى‏ کنم.

“اصول کافى، جلد ۲، صفحه ۷۲

 

شنبه 9 دی 1391برچسب:زنده بودن , زندگی کردن, :: 22:12 ::  نويسنده : معبری به سمت خدا

زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور

و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان

امام محمد باقر (ع) می فرمایند:

((وقتی گناهی از تو سر زد

نقطه سیاهی بر قلب تو عارض می شود

اگر توبه کنی آن نقطه سیاه از بین می رود

و اگر گناه کردن را ادامه دادی و توبه نکردی

این لکه های سیاه زیاد می شوند

 تا جاییکه تمام قلب را سیاه می کنند

و دیگر برای چنین فردی راه بازگشتی نیست.))

-       نقطه سیاهی که در بالا بدان اشاره شده است

به منظور تسلط شیطان بر ماست

و اینکه ما تحت ولایت شیطان قرار گرفته ایم ،

چون شیطان از جنس تاریکی و ظلمت و سیاهی است

-       اگر توبه کنیم از بند شیطان آزاد می شویم

و گرنه در بند و تور شیطان باقی خواهیم ماند

و این گیر افتادن در تورهای شیطان باعث می شود

دیگر نتوانیم خودمان را از بند او آزاد کنیم.

ماجرای امان نامه در کربلا ثابت کرد

عباس (س) هم که باشی

دشمن برای جدا کردن تو از ولایت طمع می کند!

نهم دی روز بصیرت گرامیباد.

رسول خدا (ص) :

الشتاء ربیع المؤمن

یطول فیه لیله فیستعین بـه علی قیامه

و یقصر فیه نهاره فیستعین بـه علی صیامه ؛

زمستان بهار مومن است ؛

از شبهاى طولانی اش برای شب زنده ‏داری

و از روزهای كوتاهش براى روزه داری بهره می ‏گیرد.

درباره سمت خدا

مرکز آفرینشهای هنری موسسه معبر ارائه مطالب دینی و انقلابی و مرتبط با شهدا در قالب هنر طراحی عکس و پوستر و .. ساخت مستند شهدا و ... طراحی نمایشگاه های مرتبط با شهدا و انقلاب اسلامی سازی نرم افزار ها ارتباط با مدیر ، انتقاد و پیشنهاد و سفارش طراحی در تلگرام @maabar1
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
پيوندها

نويسندگان