خوردنش حلال، بردنش حرام
مثل همۀ بسيجيان دو تكه تركش خمپاره برداشته بودم كه به يادگار با خودم ببرم منزل . برگ مرخصي ام را گرفتم و آمدم دژباني . دل و جگر وسايلم را ريخت بيرون ، تركش ها را طوري جاسازي كرده بودم كه به عقل جن هم نمي رسيد ولي پيدايش كرد . پرسيد : « چند ماه سابقه منطقه داري ؟ » گفتم :« خيلي وقت نيست » گفت : « شما هنوز نمي داني تركش ، خوردنش حلال است بردنش حرام ؟ » گفتم : « نمي شود جيرۀ خشك حساب كني و سهم ما را كه حالا نخورده ايم بدهي ببريم ! »
نظرات شما عزیزان:
فقیر
ساعت11:17---15 مهر 1391
اصلا متوجه این داستان ها نمیشم
احتمالا معرفت نیست
جبهه و جنگ و شهادت و .....
سمت خدا:
اینا که داستان نیست ، واقعیته